معنی فرمانروای بردگان
حل جدول
اسپارتاکوس
بردگان
ممالیک
فرمانروای مستبد
دیکتاتور
فرمانروای حاکم
فرمانفرما
فرمانروای شهر
شهریار
رهبر بردگان شورشی روم
اسپارتاکوس
سومین فرمانروای خوارزمشاهی
آتسز
لغت نامه دهخدا
بردگان. [ب َ دَ / دِ] (اِ) جمع برده:
آن کو به هندوان شد یعنی که غازیم
از بهر بردگان نه ز بهر غزاشده ست.
ناصرخسرو.
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به آلمانی
Diktator (m)
فارسی به عربی
امیر، دکتاتور
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
865